با نام خدا

مقدمه ای بر ترجمه قارسی کتاب نظریه برنامه درسی

نویسنده: جورج بوشامپ

مترجم: دکتر محرم آقازاده

دیباچه

هنگامی که مترجم محترم درخواست نگارش پیش گفتار بر ترجمه کتاب نظریه برنامه درسی بوشامپ را مطرح نمودند ،در واقع فرصتی برای بنده فراهم کردند تا بیش از آن چه تا آن مقطع اتفاق افتاده بود به این اثر و نقش و جایگاه آن در مجموعه آثار علمی منتشر شده در قلمرو برنامه درسی بپردازم. به دیگر سخن هرگز به استثناء زمانی که در حین تحصیل در دوره دکترا ، بیش از ۳۰ سال پیش، با این کتاب سروکار پیدا کرده بودم(و الآن نیز به درستی به خاطر نمی­آورم در قالب کدام درس استادم ،خانم پرفسور کلاین، از ما خواسته بود این کتاب را مطالعه نمائیم) دیگر هرگز موجبی برای مراجعه به این اثر نیافته بودم. شاید همان مطالعه کتاب در چند دهه گذشته اثر خود را در به حاشیه رانده شدن کتاب گذاشته بود. چرا که تنها خاطره عمده و برجسته من از این کتاب صبغه علم گرایانه آن بود. این خاطره برای من که بیشتر دوره کار دانشگاهی­ام پس از دریافت درجه تحصیلی دکترا را با اندیشه بدیل، اگر نگوئیم رقیب، دم خور بوده و زیسته­ام، همواره تعلیم و تربیت را خارج از قالب بندی های علمی و در چارچوب های هنری و زیباشناختی بهتر می فهمیده و پسندیده­ام، نقش به سزائی در به حاشیه رانده شدن این اثر در طول حیات کاری من داشته است. به هر حال از این فرصت بهره جستم و در یک فرایند آشتی کنان دوباره کتاب را گشودم و به حد کفایت مرور کردم. در جریان این مرور فراز های ذیل را یافتم که اکنون تقدیم خوانندگان این کتاب می­شود. بدین امید که برای خوانندگان مطلع و مدخل قابل استفاده­ای باشد.

·      فراز نخست: بوشامپ یکی از چهره های شاخص دهه های ۷۰ و ۸۰ حوزه برنامه درسی است و بر این اساس باید وی را یکی از پیشکسوتان رشته دانست که شاید در زمان خود چهره ای آوانگارد و نواندیش نیز محسوب می شده است. آوانگارد از آن جهت که مبحثی بس خطیر و مناقشه برانگیز یعنی مبحث نیاز به نظریه و نظریه پردازی در برنامه درسی را برای نخستین بار در قالب یک کتاب مستقل مطرح کرده و ثانیا این که از منظری بس ویژه  به پردازش این مبحث پرداخته است. این منظر ویژه به پیش فرض بوشامپ در پردازش مبحث نظریه ها مربوط می شود که الگوبرداری از حوزه علوم طبیعی و تجربی در نظریه پردازی و اعتماد به پیش فرض های مدرنیستی  معرفت در حوزه های کاربردی و حرفه ای است.

·      فراز دوم: بوشامپ به باور من برنامه ریزی درسی، شامل ابعاد چهارگانه ای که او برای برنامه ریزی درسی بر  شمرده است؛ یعنی طراحی ، تولید، اجرا و ارزشیابی؛ را بسیار صادقانه و خوشبینانه می خواسته است در قامت دیسیپلین های پایه همچون علوم طبیعی، علوم اجتماعی و علوم انسانی ببیند و گرچه تئوری در حوزه های کاربردی و عملی ، مانند تعلیم و تربیت، را دارای ماهیت اینتردیسیپلینی معرفی می کند اما از پوشاندن لباس قواعد عام و برآمده از همان فرایندی که گزاره ها یا فرضیه های آن ها اثبات شدنی یا ابطال شدنی هستند ابائی ندارد. نه تنها ابائی ندارد بلکه بر آن اصرار می ورزد و کتاب حاضر را بنا به تصریح خودش از برای آن به رشته تحریر درآورده است که کمک کند تعلیم وتربیت از حاکمیت جریان آزمون و خطا نجات یافته و اعمال سنجیده و حساب شده با نتایج و پیامد های مفید و قابل پیش بینی را بر آن حاکم سازد. این اعمال و پیامد ها ،به زعم بوشامپ، متکی به تئوری است. بنابراین می توان بوشامپ را مرید ثورندایک و ثورندایک را مراد بوشامپ دانست. چرا که ثورندایک نیز پدر و پایه گذار کیش علمی در تعلیم و تربیت بود که عقلانیت علمی را بهترین یا یگانه اسباب توفیق یا سلاحی می پنداشت که با آن می توان به مصاف شکست ها و ناراستی ها شتافت. این روایت آرمانی از رشته برنامه درسی را چگونه باید ارزیابی کرد؟ چه حقیقتی در این روایت نهفته و تا چه میزان این روایت خیال پردازانه و  در نتیجه ناصواب است؟این پرسشی است که باید درباره آن اندیشید و به پاسخی غیرکلیشه ای و شخصی شده برای آن دست یافت. انتظار از خوانندگان این اثر از جمله در این جهت است.

·      فراز سوم: تقریبا هم زمان با بوشامپ، شوآب در قلمرو برنامه درسی عرض اندام می کرده است. او که از شاگردان تایلر بود حتی تایلریسم را که می توان آن را شکل رقیق تر تئوری محوری دانست را بر نتابید و بنای خود را بر تصحیح اندیشه ها و عوض کردن قاعده بازی برنامه درسی از تئوری محوری به عمل محوری گذاشت. او در سال ۱۹۶۹ برای نخستین بار وضعیت قرمز رشته برنامه ریزی درسی و متخصصان آن را فریاد زد و برای این منظور از عبارت تکان دهنده قرار گرفتن رشته در آستانه مرگ استفاده کرد که این ندا هنوز و پس از بیش از ۴ دهه در دالان تاریخ پر پیچ و خم برنامه درسی طنین انداز است. شوآب این  وضعیت نابسامان را معلول تئوری زدگی معرفی کرد و با تحلیل های عمیق فلسفی، نابسندگی تئوری را برای پاسخگوئی به مسائل پیچیده برنامه درسی بر ملا کرد. در عوض او زبان رشته و گفتمان مغفول آن را “عملی” معرفی کرد و طی چندین مقاله و همچنین درگیر شدن با تلاش های آکادمیک دیگر مانند راهنمائی رساله های دکتری برگرفته از این اندیشه ،تبیین هر چه بیشتر نظری و عملی رویکرد عملی را وجهه همت خویش ساخت. بوشامپ همان گونه عرض شد متعلق به همین ایام و همین مقطع تاریخی در تحول رشته برنامه درسی است و در عین حال آسیب شناسی او  با آسیب شناسی شوآب ظاهرا زاویه ای ۱۸۰ درجه ای را نشان می دهد. ویراست نخست کتاب نظریه برنامه درسی در سال ۱۹۶۱، ویراست دوم در ۱۹۶۸ ،  ویراست سوم در سال ۱۹۷۵ و بالاخره ویراست چهارم (آخرین ویراست) در سال ۱۹۸۱ به چاپ رسیده است. شوآب و بوشامپ بدون تردید جزء مواریث رشته برنامه درسی اند و مستحق قدر شناسی و سپاس اند. بهترین قدر شناسی و سپاس از افراد هم در عرصه تولید اندیشه ، شناخت اندیشه و فهم و نقد آن است.  پرونده پرسش درباره نسبت میان اندیشه شوآب و بوشامپ را نباید بسته دانست ودرباره اینکه آیا با تفسیرهای خلاق ممکن است به ترکیب این دو راهبرد در رشته برنامه درسی دست یافت باید  اندیشه نمود. 

·      فراز چهارم: هم زمانی تاریخی شوآب و جریان پرکتیکال او  درباره جریان نومفهوم گرائی نیز صادق است. نومفهوم گرایان نیز از آغاز دهه ۷۰ میلادی با اتکاء به مبانی فلسفی متفاوتی خواستار تصحیح جهت گیری های رشته برنامه درسی شدند. مبانی این نهضت نوظهور پسا مدرنیستی بود و علاقمندان به آن تمهید و تقویت مبانی نظری با تکیه به این مبانی را یگانه راه خروج از وضعیت بحرانی رشته معرفی کردند. نومفهوم گرایان بر این باور بودند که عمل زدگی یا عملیات گرائی است که رشته برنامه درسی را از حیز اعتبار و انتفاع ساقط ساخته و بر راهبرد “جبران مافات” با تمرکز بر تلاش برای  تبیین و فهم مسائل غامض تعلیم و تربیت تاکید کردند. مدافعان این اندیشه بر خلاف شوآب عمل زدگی نا بهنگام و پیش از موعد را همان اشتباه تاریخی متخصصان رشته معرفی کردند که باعث شده “عرض خود را ببرند و زحمت دیگران بدارند”!! از نظر نومفهوم گرایان، برنامه درسی فصل زمستان را تجربه می کنند و نباید انتظار بار و ثمر عملی از آن داشت. بلکه این فصل باید به خود سازی و تقویت بنیان های نظری سپری  شود تا به مدد آن و در زمان مقتضی موجی از عمل برنامه ریزی درسی ،موج دوم نومفهوم گرائی، به راه بیفتد. بوشامپ با تشابهی که  به ظاهر با نومفهوم گرایان دارد هرگز از مجموعه نومفهوم گرایان شناخته نشده و نبایست هم شناخته شود. این قرابت و مباینت هم زمان چگونه قابل توضیح است؟ توجه به ماهیت نظریه از نظر بوشامپ و نو مفهوم گرایان می تواند کلید این بررسی باشد.

·      فراز پنجم: بوشامپ در این اثر بدون تردید بصیرت هائی را ارزانی رشته داشته است که از آن نمی توان چشم پوشید. مثلا کوشش او در ایضاح مفاهیم کلیدی مانند مفهوم برنامه درسی جزء یادگار های ارزشمند اوست. اشاره نگارنده به مفاهیم سه گانه برنامه درسی به عنوان یک سند مکتوب، برنامه درسی به عنوان یک نظام و بالاخره برنامه  درسی به عنوان یک حوزه تخصصی است. این خاصیت البته مرهون تاکیدی است که او بر این اقدام  به عنوان گام آغازین و پیش نیاز در فرایند نظریه پردازی دارد. تبیین حدود و ثغور موضوعی رشته و ارائه تبیین مبتنی بر وجود دو نظریه فرعی یا زیر نظریه برای برنامه درسی؛ یعنی زیر نظریه طراحی و مهندسی؛ گرچه ممکن است قابل نقد باشد اما مغتنم و قابل استفاده و بنابراین در چارچوب همبن دست بصیرت ها ارزیابی می شود.

·      فراز ششم: در فصل پایانی کتاب بوشامپ مبادرت به پرده برداری از مواضع خود یا ارائه نظریه برنامه درسی می نماید. او این عمل را با هدف دوگانه ای انجام می­دهد. یک این که مباحث هشت فصل ماقبل را به شکل عینی به کار ببندد و سودمندی رویکرد و روش نظریه پردازی مورد نظرش را در عمل نشان دهد. دومین هدف یا خاصیتی که بر نگارش واپسین فصل کتاب مترتب است، البته آشنا شدن خواننده با باور ها و بایدهای نویسنده کتاب در باره نحوه رویاروئی با مسائل و موضوعات متعلق به ابعاد چهارگانه برنامه درسی است. شناخت مواضع یا اصولی که بوشامپ مجموعه آن ها را به عنوان نظریه برنامه درسی خود معرفی نموده است برای نگارنده این سطور بسیار جالب و جذاب بود.  از مجموع ۲۳ گزاره یا اصل که او در این فصل گنجانده است، بسیاری را ارزشمند و مترقی می دانم و خود را در بسیاری از آن ها با وی هم افق می­یابم. گرچه مواردی نیز وجود دارند که شاید در سایه مباحث نظری و خصوصا شواهد عینی و تجربی به دست آمده، بوشامپ نیز مایل باشد خود درباره آن ها دوباره بیندیشد و تغییراتی را در آن ها بوجود آورد. خوانندگان این کتاب قطعا خواندن  انتقادی و توأم با دقت این فصل را نباید فروگذارند. در ادامه این فراز  پایانی یادآوری یک نکته اساسی دیگر که بوشامپ مورد تاکید قرار داده است ضروری است. وی تصریح نموده است که لازم نیست در قلمرو برنامه درسی فقط یک تئوری داشته باشیم. می توانیم تئوری های متعددی داشته باشیم که برگرفته از چارچوب ها و مفهوم پردازی های مختلف است. مهم این است ، به قول او، که جریان عمل را با اتکاء به پشتوانه نظری از حاکمیت راهبرد آزمون و خطا آزاد سازیم. ترجیح شخصی نگارنده، البته، تاکید بر کثرت نظریه و پرهیز از نگاه حاکی از برتری و تقدس برای نظریه، در برابر عمل،  است.

جناب آقای دکتر محرم آقازاده با اهتمام به ترجمه این اثر کلاسیک در حوزه برنامه درسی، تنوع وغنا بخشیدن به گفتمان های این رشته را هدف گرفته­اند. تردید نیست که متخصصان برنامه درسی در ایران زمین و دانشجویان نیاز مبرم به فهم اندیشه های پیشینیان دارند تا بتوانند با ایستادن بر فراز این قله­ها، افق های دور تر را ببینند و نقش آوانگاردی خود را در توسعه مرزهای دانش رشته ایفا نمایند. چنین باد.

محمود مهرمحمدی

استاد دانشگاه تربیت مدرس

شهریور ۱۳۸۹

 

۰ پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *