✍ اضلاع و ابعاد فقر کیفیت:
🔻شاخصهای کیفیت فقط عملکرد کاملا ناخوشایند دانشآموزان در آزمونهای بینالمللی(تیمز و پرلز) نیستند، گرچه هشدار دهنده هستند. فقر کیفیت نشانههای دیگری هم دارد. یعنی اگر روزی ما رتبههای خوب در آین آزمونها کسب کردیم و لااقل در میان کشورهای منطقه عملکرد قابل قبولی داشتیم، آیا باید آموزشوپرورش را موفق و کیفیت را مطلوب ارزیابی کنیم؟
قطعا خیر. حال بچهها و حال آموزشوپرورش ممکن است کماکان خوب نباشد. یا حال جامعه هم همینطور. ما با منشوری از شاخصها و عملکردها سرکار داریم که اضلاع گوناگونی دارد..
مثلا به عملکرد در امتحانات نهایی آموزشوپرورش و دروس عمومی و اختصاصی کنکور که البته باز هم کمی هستند میتوانیم ارجاع بدهیم. همچنین میتوانیم به طیف آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی مانند رانتخواری و اختلاس، افول سرمایه اجتماعی یا اعتماد عمومی، افزایش بزهکاری، فقر و جمعیت بازمانده از تحصیل، به تاخیر افتادن سن ازدواج، طلاق، مصرف الکل، روابط میان جنسهای مخالف و میل شدید به مهاجرت بنگریم و فقر کیفیت را نتیجه بگیریم. علاوه بر این میتوانیم به ناکامی در دستیابی به کمالاتی برای حیات فردی و اجتماعی بهتر و همچنین حیات مادی و معنوی غنیتر فکر کنیم و بازهم نشانههایی از نابسندگی عملکرد یا فقر کیفیت در نظام تعلیموتربیت را نتیجه بگیریم شاخصهایی مانند اعتماد به نفس، مساله شناسی و حل مساله در شکل فردی و جمعی، ترجیح منافع جمع به منافع فرد، رواداری و احترام به مخالف، تاباوری و استقامت در نیل به هدف، حب وطن، نقدپذیری، کارآفرینی و احساس غرور فرهنگی و تمدنی.
بنابراین با توجه به شاخصهای غیر کمی هم نتیجه میگیریم کارکردهای اصطلاحا تربیتی یا پرورشی آموزشوپرورش نیز از بسیاری جهات در مقیاس ملی مختل است.
🔻من البته کیفیت و عدالت را هم آغوش میبینم. کیفیت، معنای دیگری جز تامین فرصتهای یادگیری کیفی برای آحاد دانشآموزان(که به یادگیری عمیق و ماندگار منتهی میشود) قائل نیستم. عدول از عدالت یا بیعدالتی هم جز نابرخورداری از فرصتهای یادگیری کیفی معنایی ندارد.
🔻اما برای بیعدالتی شاخصهای دیگری هم وجود دارد. مانند شاخص برایندی رتبههای برتر کنکور و نسبت آنها با مدارس خصوصی و مدارس دولتی خاص، مثل شاخص فرایندی تراکم کلاس در مدارس خصوصی و مدارس دولتی، و عملکرد نامتقارن دانشآموزان در آزمونهای بینالمللی بسته به موقعیت اقتصادی اجتماعی خانواده.
✍ صداقت و جدیت در مطالبه کیفیت را چگونه باید تشخیص داد؟
🔻برای ورود به مقوله کیفیت باید به پرسش مبنایی پاسخ دهیم: آیا سخن از تغییر حال و هوای آموزشوپرورش و ارتقاء کیفیت جدی است و مبتنی بر این باور است که آموزشوپرورش حقیقتا زیربنای توسعه پایدار کشور است؟ یا یک امر فانتزی و لوکس و روشنفکری یا حتی پوپولیستی و برای برخورداری از منافع شخصی یا گروهی است؟
چگونه میشود پاسخ را استنباط کرد؟ یا مدعای فرد حامی ارتقاء کیفیت را راستی آزمایی کرد؟ این پیشنهاد من است:
آیا حاضریم همهچیز را بهپای کیفیت قربانی کنیم؟ همهچیز را بدهیم تا کیفیت در آموزشوپرورش محقق شود؟ بهنظر من یک پیوند منطقی بین ان مدعا و این نتیجه برقرار است. منطقا اگر آمادگی قربانی کردن باورها، رویهها و سیاستهای شکست خورده را داشته باشیم، می توانیم بگوییم در این مدعا و این مطالبه صادق هستیم. وگرنه، نه.
✍ ملاکهای قضاوت درباره ارزشمندی ایدههای تغییر و تحول در کیفیت چه هستند؟… عمدتا ملاکهای صوری هستند
🔻من برای ایدهی تحولی و نقشههایی که به دنبال ارتقاء کیفیت هستند، ۴ ملاک ارزیابی هم دارم:
۱)دامنه و پهنه،scope. محدود یا همهجانبه و فراگیر(سیستمی) … انتخاب من دومی است. گرچه به نسخهی عمل واحد در کل کشور قائل نیستم.
۲) ثبات و دوام، permanence طرحهای اصلاحی مقطعی و برگشتپذیر(ناپایدار) یا اقدامات پایدار و ماندگار(اکو سیستمی)؟ انتخاب من دومی است.
۳) مقاوم در برابر تعلیق(فوریت)، lmmediacy. تحقق آن متوقف بر تحقق شروط و پیشنیازهای دیگر است؟ باید در انتظار بماند و تا اطلاع ثانوی ظهور و بروزی نداشته باشد؟ یا میتوان عملا آنرا استارت زد؟ انتخاب من دومی است.
۴) مقیاس پذیری در اجرا scale. در اجرا مدعای “کن فیکونی” دارد یا تدریج را میپذیرد ؟ انتخاب من دومی است. اصل تدریج یک اصل عقلانی و عدول از آن امر غیر عقلانی است. برای ایده تحولی باید بتوان نقشه اجرای تدریجی مثلا طی ۱۰ سال آینده داشت.
✍ ایده یا پروژه پیشنهادی من چیست؟
کلیترین بیان: نگاه مدیریتی جدید در سطح حاکمیت (اعمال حاکمیت باز) که مستلزم پذیرش این فقرات یا مفروضات اساسی است:
✔ سفره آموزشوپرورش را آنچنان رنگارنگ بگسترانیم که در چارچوب استانداردهای کیفیت به روایت خودمان(منشور ملی تربیت)، مدارس متنوعی داشته باشیم و این مدارس هرکدام پردازش ویژهای از استاندارهای کیفیت را به نمایش بگذارند تا بخشی از جامعه را که آن پردازش ویژه از کیفیت را با ترجیحات و سبکزندگی خود و علائق و استعدادهای فرزندشان منطبقتر میدانند حق انتخاب پیدا کنند.
✔ پس برای ارتقاء کیفیت نباید یک “نسخه واحد” بپیچیم و بگوییم تمام مدارس کشور مثلا به یک “معنای واحد” باید “طراز سند تحول” (اصطلاح رایج) یا “همریخت” بشوند. بلکه باید اجازه دهیم اطعمه و اشربهی با کیفیت تعلیموتربیتی، انچنان که رضایت خاطر مخاطبان متنوع ما را فراهم میسازد، در مدارس تحت پوشش دولت تدارک دیده شده باشد تا سلیقههای گوناگون در سفره تعلیموتربیت اطعمه و اشربه مطلوب و مطبوع خود را ببینند و بتوانند از آن بهره ببرند. اگر ترجیح تربیت دینی است، اگر ترجیح تربیت مهارتی است، اگر ترجیح تربیت بدنی است، اگر ترجیح تربیت هنری است، اگر ترجیح تربیت اجتماعی و مدنی است، اگر ترجیح تربیت تکنولوژیک است، اگر ترجیح زبان خارجی است، اگر ترجیح شعر و ادب است، اگر ترجیح طبیعت محوری آموزش است، اگر ترجیح فناوری محوری آموزش است، اگر ترجیح آموزش جامعه یا محله محور است و…. همه امکان انتخاب داشته باشند…. “الطرق الی التربیه بهعدد المدارس”!
✔ بدین ترتیب کیفیت، معانی متفاوت و خاص گروه مخاطب را پیدا میکند. لاجرم خلاقیت و نواوری و بهسازی هیچگاه در فرایند مدرسه داری همیشه در دستورکار است چون غفلت از ان و عدم پاسخگویی به تقاضای مخاطب میتواند ادامه حیات مدرسه را با خطر مواجه کند. یا چون مدرسه تاوان سنگینی باید پرداخت کند، از خلاقیت و نواوری برای ارائه خدمات برتر در یک فضای رقابتی غفلت نمیکند.
✔ با استقرار این اکوسیستم مدرسه از نهادی فاقد عاملیت و فاعلیت و آزادی فاصله میگیرد و علائم زنده بودن و سوژهگی را آشکار میسازد(سوژه نهادی). از سوی دیگر والدین هم در این اکوسیستم فرصت پیدا میکنند از شرائط تسلیم و تبعیت در برابر آنچه مدارس دولتی ترویج میکنند فاصله بگیرند و در قواره سوژه فردی ظاهر شوند( البته بالفعل برای گروهی و بالقوه برای گروه دیگر)… ملی بودن(شدن) مدرسه به هر دو جنبه ربط دارد: احضار و تجمیع ظرفیتهای خلاق در سطح ملی برای تمشیت امر تعلیموتربیت و دادن حق انتخاب مدرسه به ملت.
✔ هزینه مورد نیاز را برای عملی کردن انتخاب مدرسه توسط خانواده، دولت بهعنوان بخشی از وظیفه حاکمیتی خود و طبق اصل ۳۰ قانون اساسی باید به عهده بگیرد. تخصیص سرانهای اتفاق میافتد. میشود به توزیع سرانه به نسبت عکس دهک اقتصادی خانوادهها هم اندیشید….بدیهی است تلاش برای افزایش سهم منابعی که به آموزشوپرورش اختصاص داده میشود هم باید ادامه داشته باشد.
✔ دولت باید نظارت جدی داشته باشد تا مدارس برای جلب نظر والدین به فریبکاری متوسل نشوند. برای این منظور سامانهای برای ارائه آگاهیهای لازم به والدین درباره کیفیت مدارس بر مبنای عملکرد آنها راهاندازی شود. از سوی دیگر، دربارهی ثبتنام در مدارس پرمتقاضی هم باید تدبیری اندیشیده شود که حتیالامکان فرصت برابر برای متقاضیان وجود داشته باشد. مسئوليت برخورد با سودجویان و سوداگران هم از تبعات ایفای نقش حاکمیتی نظارت است.