دانشگاه مطلوب: «دانشگاه آموزش پژوه»
دکتر محمود مهرمحمدی
گفت و گو: دکتر علی خورسندی طاسکوه[۱]
ویراستار: مریم پناهی[۲]
پرسش: «دانشگاه مطلوب» در دنیای امروز چه نوع دانشگاهی است؟ چنین دانشگاهی چه کارکردها و یا ارزشهایی را نمایندگی می کند؟
در همایش اخیر آینده پژوهی و بین المللی شدن دانشگاهها که در دانشگاه بین المللی امام خمینی برگزار شد، سعی کردم به سوال مشابهی پاسخ دهم که آینده آموزش عالی را چگونه می بینم.. در آنجا بحث «دانشگاه آموزش پژوه» را مطرح کردم. می دانم که طرح چنین بحثی احتمالا یک پاسخ خود شخصی و ایدئوسینکرتیک[۳] هست. یعنی پاسخی است که فقط از طرف فردی که علوم تربیتی خوانده باشد، می تواند مطرح شود. در مورد این ایده و آنگونه که من آینده دانشگاهها را ترسیم می کنم، طبیعی هست که وفاق و همدلی گسترده ای وجود نداشته باشد، ولی در بین همه سناریوهایی که می توانند مطرح شوند، یک صدا هم این می تواند باشد. به نظر من این صدا هم باید شنیده شود. حتی اگر برای عده ای صدای خیلی دلنشینی نباشد.
همانگونه که می دانید، «آموزش» یکی از کارکردهای جا افتاده و متعارف دانشگاههاست. به عقیده من نقش دانشگاه ها در ترویج دانش از طریق آموزش یک اتفاق دم دستی و غیرتخصصی تلقی شده است. در آموزش عالی ما بعید است کسی در بین اساتید پیدا بشود که دغدغه «آموزش پژوهی» داشته باشد و بطور آگاهانه و سیستماتیک جریان آموزش خودش و کیفیت آموزش خودش را زیر ذره بین قرار دهد و «دانش آموزش در رشته خودش» را، آنچه که در ادبیات آموزش عالی به آن scholarship teaching گفته می شود، تولید کند. Teaching scholarship یک نوع دانش پژوهی است که به آموزش و تدریس معطوف است. اساتید فکر می کنند، صرف داشتن دانش تخصصی یا دیسیپلینی شرط لازم و کافی برای استاد خوب بودن است. در حالیکه این باور رایج نادرستی است. داشتن دانش تخصصی ممکن است شرط لازم و کافی برای پژوهشگر خوب بودن باشد، اما خود «آموزش» باید موضوع «پژوهش» واقع شود و از طریق پژوهش موضوع تحول و تکامل واقع گردد. اساتید باید در کنار کار پژوهشی خود که مربوط به رشته تخصصی آنها می باشد، در زمینه آموزش محتوای علمی رشته خود و تدریس موثرتر آن محتوا نیز پژوهش کنند. اگر در میان اساتید یک دانشگاه این کنش و این نوع پژوهش که همان آموزش پژوهی است به حدی برسد که یک جرم بحرانی را تشکیل بدهد ( تعداد قابل قبولی از آنها در یک دانشگاه وجود داشته باشند) که برای کار آموزش وجاهت پژوهشی قایل باشند و teaching scholarship را در دستور کار خود قرار بدهند، به اعتبار «اساتید آموزش پژوه» می توان آن دانشگاه را «دانشگاه آموزش پژوه» نامید. بنابراین دانشگاه آموزش پژوه ایده دانشگاه مطلوبی است که من در حال حاضر جای آن را خالی میبینم. توجه داشته باشیم که نسبت بین آموزش و دانش، نسبت راکب و مرکبی است و یک مرکب لنگ نمی تواند راکب را به منرل و مقصود که همان یادگیری عمیق دانش است برساند..
خوشبختانه امروزه شبکه ای از دانشگاهها در سطح بین المللی وجود دارد که به «آموزش پژوهی» یا «پژوهش در زمینه آموزش»[۴] بها می دهند. برای استادان پژوهشگر که به آمورش پژوهی می پردازند گرنت (Grant) تعریف می کنند.. در حقیقت گرنت فقط به کارهای پژوهشی رشته ای یا دیسیپلینی معطوف و محدود نمی شود، بلکه به پژوهشهایی که مرتبط با آموزش و تدریس رشته های مختلف است نیز اختصاص داده می شود. علاوه برآن، امروزه ما از منظر سیاستگذاری ارتقاء پدیده ای به عنوان «استاد سرآمد آموزشی» داریم. در حال حاضر در دانشگاههای ما هیچ کس از طریق «استاد سرآمد آموزشی» ارتقا نمی یابد و یا هیچ وقت نتوانسته است ارتقا یابد. به نطر من به رسمیت شناختن «استاد سرامد آموزشی» درست است به شرطی که با تبیینی که اینجا مختصرا ارایه شد بین کارکرد آموزش و پژوهش جنگ و دعوا شکل نگیرد و تصور نشود که استاد سرآمد آموزشی از کار پژوهشی معاف بوده است.
پرسش: اگر از نگاه مدیریتی-سیاستی به دانشگاه مطلوب نگریسته شود، تعریف یا تحلیل جنابعالی چیست؟
به لحاظ مدیریتی، معتقد هستم که دانشگاه امروز باید بتواند گلیم خودش را به لحاظ اقتصادی ار آب بیرون بکشد. دانشگاه از حیث شایستگیهای که دارد، باید بتواند خودش را اثبات کند و به جامعه به نوعی تحمیل کند. اثباتش هم به این صورت است که بتواند بگوید من یک خدماتی ارائه می دهم که دیگر نهادها ندارند و یا نمی توانند ارائه دهند. دانشگاه باید اثبات کند که یک نهاد تکراری برای جامعه نیست و خدمات آن مطلوب و خواستنی است. برای عملیاتی کردن این ایده در دانشگاه فرهنگیان یک مقدمه لازم است. در راستای مدیریت بودجه دانشگاه فرهنگیان، از سال گذشته اقدام به بستن موافقتنامه های بودجه با استانها کردیم. در واقع برای مدیران استان ها روشن کردیم در کنار حقی که از این بودجه دارید، یک تکلیفی هم برای صرفه جویی و درامدزایی دارید. سهم آورده هر استان در موافقنامه بودجه را مشخص کردیم. مدیران دانشگاهها متوجه شدند یک مسئولیت جدی هم دارند که باید بروند مزیت های سازمانی خود را ارایه کنند و برای دانشگاه تامین منابع کنند. در این خصوص در حال انتشار نشریه ای با عنوان «نامه اقتصاد» هستیم که تلاش دارد تجارب عملی روسای دانشگاهها را به اشتراک بگذارد و آنان را در این جهت توانمندتر سازد. چالش ما این است که دانشگاه فرهنگیان در بین نهادهای آموزش عالی از نظر جایگاه اجتماعی برجسته نیست و خیلی باید تلاش کنیم تا بتوانیم خود را اثبات کنیم و سپس مزیتهای خود را ارایه کنیم. دردانگی دانشگاه فرهنگیان که من به ان باور دارم، در این است که مسئولیت بسط “دانش میان رشته ای آموزش” کشور را عهده دار است و آموزشگر برای رشته های مختلف تربیت می کند. این خلا دانشی مهم را دانشگاه فرهنگیان باید پرکند.. مزیتی که دانشگاه فرهنگیان دارد این است که هر جایی که نیاز به متخصص آموزش دارد ما تامین کننده هستیم و این آورده اقتصادی زیادی به دنبال خواهد داشت. یک دانشگاه در بین اعضای خانواده آموزش عالی کشور اخیرا متولد شده که این با وجود نوظهور بودن ولی نقش جدی می تواند ایفا کند و یک خلا را که آموزش عالی کشور با آن مواجه بوده است را پر کند.
پرسش: فراتر از رابطه سنتی و تاریخی بین دانشگاه و جامعه (نظیرانتقال دانش به نسل آینده، پژوهش و تولید دانش و غیره)، به نظر جنابعالی چه نوع ارتباطات جدیدی بین این دو نهاد وجود دارد؟ در حالیکه در سطح کلان، «خودِ جامعه» در حال تبدیل شدن به دانشگاهی عظیم است، این دو نهاد چه نوع رابطه ای می توانند با همدیگر و سایر نهادهای اجتماعی داشته باشند؟
دانشگاه در مفهوم جاافتاده خود، عامل توسعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی شناخته می شود. در کشور ما دانشگاه بر اثر توسعه کمَی بی رویه و بی قاعده بی و کم و از جهاتی به یک عامل ضد توسعه تبدیل شده است. دانشگاههای ما بجای اینکه معین توسعه باشند، در پاره ای از موارد مانع توسعه شده اند. خیل عظیم دانش آموختگان بیکار دانشگاهی که فاقد ظرفیت کارآفرینی هستند و منتظر هستند یک ظرفیت اقتصادی خالی شود و جذب مشاغل دولتی شوند، نگران کننده است. مثلا برای تامین بخشی از کادر اداری دانشگاه فرهنگیان که نیاز به ۱۹۰ نفر بود، ۱۷۰۰۰ نفر شرکت کردند. در بین اینها تحصیلکردگان overqualified وجود داشت، آدمهایی با مدارک دکتری و کارشناسی ارشد که برای گرفتن مناصب اداری و خدماتی دانشگاه اعلام آمادگی کرده بودند. با نگاه علمی این مسئله نه تنها نمی تواند توسعه منابع انسانی تلقی شود، بلکه تخریب منابع انسانی است. این مسئله حلقه مفقوده ما در زمینه ارتباط بین آموزش عالی و جامعه است.
به لحاظ نظری، آموزش عمومی ما باید در خدمت «توسعه فرهنگ عمومی» باشد و آموزش عالی ما هم باید بطور خاص نقش تامین نیروی انسانی متخصص برای «توسعه اقصادی ، اجتماعی و فرهنگی» را ایفا کند. توسعه کمی آموزش عالی منجر به فربه تر شدن آموزش عالی ما شده است؛ اما توسعه کمی رشته های کم خرج و کم هزینه ، که بار اصلی توسعه کمی را بر دوش می کشند، نمی تواند معین توسعه اقتصادی کشور باشد. ما باید در اندیشه این باشیم که چه اتفاقی برای خروجی های آموزش عالی می افتد؟ به دلیل فقدان کشش و ظرفیت چذب اقتصاد دولتی و نداشتن جهت گیریهای کارآفرینانه در برنامه های درسی دانشگاهها و انباشت خروجی های چند میلیونی از دانشگاهها که عموما قدرت کارآفرینی ندارند، نمی تواند یک وضعیت به سامانی از نظر رابطه مطلوب بین دانشگاه و جامعه باشد. مسئله این است که اقتصاد آموزش عالی به سامان نیست. یک اتفاق مثبت در این زمینه می تواند بین المللی کردن آموزش عالی و سهیم شدن در بازار آموزش عالی جهانی باشد. تجربه بسیار موفق برخی کشورهای منطقه می تواند مورد مططالعه و بهره برداری قرار گیرد.
پرسش: رابطه بین دانشگاه فرهنگیان و جامعه از چه کیفیتی برخوردار است؟ آیا رابطه بین دانشگاه جنابعالی و جامعه یک رابطه مطلوب است؟ آیا عوامل امتناعی در این رابطه وجود دارند؟
دانشگاه فرهنگیان به لحاظ ماموریتی تکلیفش روشن است. پاسخگویی به تامین نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پروش یک رابطه تعریف شده بین دانشگاه فرهنگیان و جامعه است. ما فراتر از آن جامعه هدف که نظام تعلیم و تربیت است باید چنان از ظرفیتهای خود استفاده کنیم و عرضه کنیم که در سایر بخشهای جامعه نیز خریدار داشته باشد. تقاضای اجتماعی برای کار و ماموریتی که در دانشگاه فرهنگیان انجام میشود بسیار بیشتر از نیازی است که آموزش و پرورش دارد. توضیح بیشتر اینکه توسعه در بخش های مختلف مانند صنعت، کشاورزی، خدمات و غیره نیاز به آموزشگر یا متخصصان آموزش و بهساری منابع انسانی دارد. در این جهت هم تخصص ما در آموزش باید به رسمیت شناخته شود و هم نیازها و ظرفیت های دانشگاه ما. بنابراین ما یک تقاضای اجتماعی خارج از آموزش و پرورش داریم. یک بخش دیگر نیاز مثلا مدارس غیردولتی است. ما هیچ تکلیفی در اساسنامه دانشگاه به لحاظ ماموریتی برای تامین نیروی انسانی مدارس غیردولتی نداریم ولی مدارس غیردولتی به شدت نیازمند خدمات ما هستند. آنها نیاز دارند معلمانی را به خدمت بگیرند که صلاحیت حرفه ای داشته باشند و این صلاحیت به تایید دانشگاه فرهنگیان رسیده باشد.. ما البته اول باید نیاز آموزش و پرورش را تامین بکنیم و سپس به نیازهای سایر سازمانها توجه کنیم.
البته اینکه دانشگاه فرهنگیان کار تربیت و تامین منابع انسانی مورد نیاز نظام تعلیم و تربیت را به تنهایی انجام دهد مقاومتی را در بخش هایی از جامعه ایجاد کرده است. عده ای هم از منظر اقتصادی کار دانشگاه فرهنگیان را مقرون به صرفه نمی دانند و مقاومتهایی از این جهت بر سر راه فعالیت دانشگاه قرار دارد. ما در برنامه راهبردی دانشگاه، مشارکت با سایر دانشگاهها برای حل مسائل این چنینی را تعریف کرده ایم. وقتی این برنامه راهبردی عملیاتی شود، فکر می کنم این عوامل امتناع در مدیریت دانشگاه برطرف شود.
پرسش: تجارب و دستاوردهای ارتباطی دانشگاه فرهنگیان برای سایر دانشگاههای کشور چه می باشد؟
همانطور که پی تر گفتم، از زمان تاسیس دانشگاه فرهنگیان از سال ۹۰، بسیاری از دانشگاهها از صحنه تربیت نیروی انسانی در حوزه اموزش و پرورش خارج شدند. به عبارتی، اکولوژی و تعادل زیستی علوم تربیتی کشور بهم ریخت. چون براساس اساسنامه دانشگاه فرهنگیان تربیت معلمان و دبیران آموزش و پرورش انحصارا به عهده دانشگاه فرهنگیان است. این مسئله، نگاهها و خصوصا نگاه همکاران ما در دانشکده های علوم تربیتی را نسبت به دانشگاه فرهنگیان تحت تاثیر منفی قرار داده است. همکاران ما در دانشکده های علوم تربیتی به شدت معترض بودند که اگر این چنین است، آنها برای چه چیزی باید این همه دانشجو تربیت کنند؟ اگر قرار است چشم انداز روشنی برای دانش آموختگان سایر دانشگاهها جهت جذب در دستگاه تعلیم و تربیت کشور وجود نداشته باشد، چرا باید دانشجو در رشته های علوم تربیتی بگیرند؟ برای ترمیم این رابطه تلاش این بوده است که تعادل زیستی تازه ای در این فضا ایجاد شود و نقش دانشگاه فرهنگیان در کنار سایر دانشگاهها در یک قالب مشارکتی، نه انحصاری، دیده شود. هدف این بود که نقش سایر دانشگاهها را در زمینه تعلیم و تربیت معلمان آینده به آنها بر گرداندیم. این کار را توانستیم در قالب یک برنامه راهبردی انجام دهیم. اتفاقا همین امروز، روز رونمایی برنامه راهبردی دانشگاه ما بود. در برنامه راهبردی این مشارکت از مشارکت حداقلی تا مشارکت حداکثری تعریف شده است. در مشارکت حداکثری برون سپاری می کنیم. حرف من این است که تا دانشگاه فرهنگیان رقیب نداشته باشد، نمی تواند رشد کند. وقتی این هاله انحصاری از روی دانشگاه فرهنگیان برداشته شود، خیلی از مسائل فیمابین حل می شود. بنابراین برونسپاری کردن بخشی از کار تامین نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پرورش کشور و مشارکت دادن سایر دانشگاهها را که زمینه اش را در برنامه راهبردی فراهم کردیم باعث می شود کیفیت افزایش یابد. در ژاپن آموزش و پرورش از دانش آموختگان دانشگااه های تربیت معلم دولتی و خصوصی آزمون می گیرند و گواهی صلاحیت حرفه ای می دهند و جالب است که فارق التحصیلان دانشگاههای خصوصی نسبت به دانشگاههای دولتی تربیت معلم موفق تر بوده اند.
پرسش: در بحث ارتباط دانشگاه و جامعه با توجه به وجود واحد دانشگاه-پژوهی (institutional research ) در دانشگاه فرهنگیان آیا کارکردهای تعریف شده این واحد تا کنون عملیاتی شده است؟
متاسفانه این بخش از دانشگاه هنوز فعال نشده است که از جمله دلایل تاریخی خاصی هم دارد. اگر چه در تشکیلات معاونت پژوهش و فناوری این ارتباط با جامعه را دیدیم و تولید دانش بومی در حوزه آموزش را جزء تکالیف خودمان می دانیم، اما هنوز در این جهت گام عملی بر نداشته ایم. این را می گذارم به حساب اینکه تشکیلات ما هنوز نوپاست و تشکیلاتی که چنین واحدی هم در آن پیش بینی شده کاملا جدید است. حالا که بحث ما به تشکیلات دانشگاه رسید، به این مورد هم اشاره کنم که در دانشگاه فرهنگیان ابداعات خوبی از نظر تشکیلاتی داشته ایم؛ از جمله نوآوریهای تشکیلاتی ما که برای دانشگاههای دیگر هم قابل الگو برداری هست، معاونتی است که نام آن «معاونت نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت» گذاشته ایم. این معاونت با این هدف پیش بینی و طراحی شده است که نشان دهیم کیفیت در دانشگاه فرهنگیان حرف اول و آخر را می زند. در این معاونت یک مدیریت «بالندگی حرفه ای» هم پیش بینی شده است. کارکرد مدیریت بالندگی حرفه ای استخراج الگوهای شایستگی برای استادان و کارکنان در رده های مختلف است. خروجی آن طراحی آموزشهایی ویژه براساس مطالعات و نیازسنجی های تعریف شده است. واحد دیگری به نام «مرکز سنجش صلاحیتهای حرفه ای» پیش بینی کرده ایم که کاملا جدید و بسیار حایز اهمیت است. هر فردی که در نظام آموزش و پرورش یخواهد به خدمت مشغول شود یا ارتقاء یابد ، نیاز به تایید وگواهی برای صلاحیت قابلیتهای معلمی دارد، نظارت و ارزیابی به معنای متعارف در سایر دانشگاه های کشور هم در این معاونت سامان می یابد.
[۱] استادیار دانشگاه علامه طباطبائی
[۲] دانشجوی دکتری مدیریت آموزش عالی
[۳] idiosyncratic
[۴] research on teaching
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.