در سند تحول، دوره دوازده ساله آموزش و پرورش در کشور را دوره تربیت رسمی و عمومی تعریف کرده ایم. این نوع تعیین هویت برای این دوره بعضا با کژفهمی مواجه می شود. منشاء این کج فهمی در عدم تمایز میان مفهوم تربیت “عمومی” و “تربیت یکسان ویکنواخت” باید جستجو شود. این در حالیست که با همان شدتی که باید به سمت تربیت به مثابه یک امر “عمومی” پیش برویم، باید از تربیت “یکسان و یکنواخت” که در تعارض با استعداد شناسی و استعداد پروری است پرهیز نماییم. دوره آموزش ۱۲ ساله را از آن جهت باید عمومی دانست که در آن تربیت تخصصی اتفاق نمی افتد. تربیت تخصصی ماموریت آموزش عالی است. اما در جریان تربیت عمومی حتما باید به گونه ای عمل کرد که استعداد شناسی و استعداد یابی به شکل موثری اتفاق بیفتد. در غیر اینصورت تحصیل در دوره تخصصی(آموزش عالی) با ابهام، بحران و در نتیجه با ناکارامدی که ریشه در آزمون و خطاهای دیرهنگام دارد مواجه می شود. دقیقا برای پیش گیری از این ضایعه در نظام آموزشی کشور و بویژه در آموزش عالی است که نباید به آموزش یکسان و یکنواخت برای همه در دوره پیش از تحصیلات عالی تن داد. آموزشی که علائق و استعداد های گوناگون دانش آموزان را در نظر نگیرد و به بستری برای پرورش استعداد های خاص تبدیل نشود، آموزشی ناکارامد و غیرقابل توجیه است.
بر این اساس نویسنده رویکرد مبتنی بر “تخصص گرایی نرم” را مطرح کرده و استلزامات ساختاری اجرای این رویکرد در برنامه درسی مدارس را مورد بحث قرار می دهد. از این منظر و برای تحقق هدف استعداد یابی و استعداد شناسی در دوره تربیت رسمی و عمومی( آموزش و پرورش)، برنامه درسی در آموزش و پرورش کشور باید از سه مولفه ساختاری تجویزی، نیمه تجویزی و غیر تجویزی یا الزامی، انتخابی و اختیاری برخوردار باشد.
با نام خدا
چرخش های ساختاری در برنامه های درسی مدارس
از منظر استعداد شناسی و استعداد پروری
ارانه شده در :
نخستین نشست بین المللی مدیریت استعداد
دانشگاه تربیت مدرس
۲۴ تا ۲۶ آذرماه ۱۳۹۴
برگزار کننده گان:
معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری
بنیاد ملی نخبگان
چکیده:
در سند تحول، دوره دوازده ساله آموزش و پرورش در کشور را دوره تربیت رسمی و عمومی تعریف کرده ایم. این نوع تعیین هویت برای این دوره بعضا با کژفهمی مواجه می شود. منشاء این کج فهمی در عدم تمایز میان مفهوم تربیت “عمومی” و “تربیت یکسان ویکنواخت” باید جستجو شود. این در حالیست که با همان شدتی که باید به سمت تربیت به مثابه یک امر “عمومی“ پیش برویم، باید از تربیت “یکسان و یکنواخت“ که در تعارض با استعداد شناسی و استعداد پروری است پرهیز نماییم. دوره آموزش ۱۲ ساله را از آن جهت باید عمومی دانست که در آن تربیت تخصصی اتفاق نمی افتد. تربیت تخصصی ماموریت آموزش عالی است. اما در جریان تربیت عمومی حتما باید به گونه ای عمل کرد که استعداد شناسی و استعداد یابی به شکل موثری اتفاق بیفتد. در غیر اینصورت تحصیل در دوره تخصصی(آموزش عالی) با ابهام، بحران و در نتیجه با ناکارامدی که ریشه در آزمون و خطاهای دیرهنگام دارد مواجه می شود. دقیقا برای پیش گیری از این ضایعه در نظام آموزشی کشور و بویژه در آموزش عالی است که نباید به آموزش یکسان و یکنواخت برای همه در دوره پیش از تحصیلات عالی تن داد. آموزشی که علائق و استعداد های گوناگون دانش آموزان را در نظر نگیرد و به بستری برای پرورش استعداد های خاص تبدیل نشود، آموزشی ناکارامد و غیرقابل توجیه است.
بر این اساس نویسنده رویکرد مبتنی بر “تخصص گرایی نرم“ را مطرح کرده و استلزامات ساختاری اجرای این رویکرد در برنامه درسی مدارس را مورد بحث قرار می دهد. از این منظر و برای تحقق هدف استعداد یابی و استعداد شناسی در دوره تربیت رسمی و عمومی( آموزش و پرورش)، برنامه درسی در آموزش و پرورش کشور باید از سه مولفه ساختاری تجویزی، نیمه تجویزی و غیر تجویزی یا الزامی، انتخابی و اختیاری برخوردار باشد.
Abstract:
Structural turns in the school curriculum to meet the requirements
of detecting and developing specific talents
In the macro education plan of the country (2010-2025), 12 years of schooling has been characterized as General education. Such characterization is prone to certain misconceptions. The source of misconception should be traced in the understanding that equals General education with Uniform education. This is while the author, who has played the role of the academic advisor in the process of devising the macro plan, suggests education the 12 year education system should follow consciously refrain from uniform identity as much as it should welcome the general identity. The stress upon the idea that the system of schooling should remain committed to offering a General type of education is meant to remind policy makers that concern about specialized education is not warranted. Such education is the mission or the territory of higher education. But, in the process of General education the system should necessarily act in a fashion that detecting and nurturing different aptitudes effectively take place. Otherwise, specialized education at higher education level will face with efficiency crisis. The crisis is rooted in the belated and unduly postponed opportunities for finding future directions. It is exactly for preventing such catastrophic state of affairs in the education system that uniform education in the schooling years is undesirable. The type of education that does not take into account the spectrum of interests and abilities is, in the final analysis, anti-educational. Based on such argument the author has proposed the idea of “soft specialization” and has discussed its fundamental implications for structuring the school curricula. From this perspective and for aptitude detection and development to occur in the schooling years devoted to General education, three major components should be incorporated in the curriculum for all stages of schooling. The components are named as “prescriptive”, “semi- prescriptive” and “non- prescriptive”.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.